این شعر آخر کتاب مهرو مهتابه که من عاشقشم !!!!!!


تنهایی

تو را نمیدانم

اما اولین نگاه من به تو

نه از سر مهر بود

و نه در زیر ماهتاب.

و روزگار بارها و بارها

نگاه ما را در هم آمیخت

تا به تو بیاندیشم

اما این بار

از سر اندیشه و عشق تو را نگریستم

هر چند که دیگران

معنی این نگاه را نمیفهمند.

امروز مرور میکنم آن روزها را

و یقین دارم بسیاری همچون من

نیازمند این نگاه به زندگی هستند.

شاید این تجربه

آنان را به راهی که هموارتر است برساند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 9:46 توسط نیلوفر| |


Power By: LoxBlog.Com